مجنون یار

جدید ترین مطالب
بخش بایگانی

شعر هویدا حق

یکشنبه 05 اسفند 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 196 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

هویدا حق

خدای تو بهشت است
که قلب من است

خدای تو ثنا است
که درد من است

ملک عشق پرست است
که در بهر دل است

زین پس این امید است
که عشق در جان من است

گویند نیست که جان من است
زیبا که ندید این یار من است

ستار که آید عشق من است
گویی که به حق این جان من است

پرده عشق دریدی ساز من است
گویی که مستی یار من است

سوزان که رفتی از بهر دل است
مستی که رفتی مستان من است

قصه شیرین شنیدی فرهاد من است
زین جان که دیدی جان من است

خورشید که دیدی پس زار من است
یاران که دیدی این عشق من است

کافر که دیدی این حق من است
این حق که دیدی این حق من است

اشارات که دیدی زمزمه سحرگاه من است
سحرگاه که دیدی این حق من است

 

 

شعر مشک عشق

شنبه 04 اسفند 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 137 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

مشک عشق

ریخته گر مشک بر لب بوی بهشت زمزمه می کرد

ذکر می دید دگر بار سوی حرم عشق می کرد


یاوران ساز نگار را در چشم او می کرد

دم نزد هیچ دم جز یار که دل نیاز می کرد


آب زمزم می نوشید بر لب سوی یار می کرد

کعبه را بت خانه می دید سوی یار وفا می کرد


ذات دل را بس دید جان را زیبا می کرد

آن که ره گم می کرد جان دل زیبا می کرد


عاشقی کرد لب ز بیهوده بست دل می کرد

بسته دل بیدار گشت رخ زیبا می کرد


عشق باز دل اشک می ریخت مشک می کرد

مشک را از دم می گرفت دل رسوا می کرد

 

 

شعر نگار یار

شنبه 04 اسفند 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 149 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

نگار یار


بازی روزگار چرخ گردون می نوشت
حق می گفت دگر بار یار می نوشت


لحظه ها دم می گرفت بس یار می نوشت
این نگار دل زیبا راز می نوشت


خسروان زیبا ناز نبود یار می نوشت
ناز دارد بس چشم زیبا او می نوشت


بند دل نم باران زد یار می نوشت
کس ندید خسروان جان را یار می نوشت


مرد عشق باغ دید یار می نوشت
ساز عشق بیدار گشت یار می نوشت


بلبل راز گشته غم آلود یار می نوشت
غم ساز می نواخت یار می نوشت


جان دل بگذشته از عشق یار می نوشت
کینه از یار دارم او ساز می نوشت


خرد بگذشته از دل می دانم یار می نوشت
آن سخن بیدار گشت یار می نوشت


دل انگیز جان می گرفت یار می نوشت
من گفتم رهگذرم جان دل یار می نوشت


هر که دلگیر بود جان می گرفت یار می نوشت
دلگیر آن بود سحرگاه یار می نوشت


دیوانگان لب سخن می گفتن او یار می نوشت
سخن بیهوده بود او نیست یار می نوشت

 

شعر نظر عشق بهشت ام

دوشنبه 29 بهمن 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 207 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

نظر عشق بهشت ام

تاریک شب

سکوتم شکست

لحظه ها غم انگیز تر

آن جان که با تو بودم

آواز غمت را می شنیدم

همان پرده که گفتی نوازش کن

آن دم را سوی تن بردم

شفقت دیدی آن مهربانی که دید,جز من

کوچه ها رنگ خیال اند

اما مریم زارم کجاست در شب تارم

آن دم به کجا شتابان رفتم

تو دیدی که من ماریا را شیرین دیدم در غمت

شعر رهگذر جان

یکشنبه 28 بهمن 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 163 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

رهگذر جان

جان می رود سوی دلت آن جا که رهگذر است

خسته از جان خود و جان توام در خطر است

من می روم سوی خدا آن جا که دل در حذر است

تو می روی سوی خدا آن جا که دل در سحر است

گمگشته است جانم در ره تو بی سحر است

خسته از جان خود و جان توام در سحر است

شعر شمع خدا

شنبه 27 بهمن 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 159 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

شمع خدا

الب و به لبم

شمیم به شبم

تب به طبعم

شقایق به شفق

شمع خدا می گریستند